Wednesday, December 2, 2009

پیام دختر ایتالیایی به دانشجویان ایران در آستانه ۱۶ آذر روز دانشجو- ما با شما هستیم

خبر ارسال شده از فيس بوك ترجمه آرش عزیزی :سلام. اسم من کریستینا است و از ایتالیا مینویسم. به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده ام و متخصص رشته ی باستانشناسی هستم.ماههاست که نزدیکترین دوستانم به این فکرند که چرا به ایران و به آرمان آزادی و دموکراسی در این کشور عقیده دارم. از من می پرسیدند: "این کارها را برای چه میکنی؟" به نظرم بهترین پاسخ به سوال آنها کلمات دختر دانشجوی ایرانی است که شبی از شب ها، پنج ماه پیش خواندم... جمعه 19 ژوئن بود، شب قبل از کشتن ندا، شب قبل از خشونت در خیابانها، قبل از گاز اشکآور، قبل از ضرب و شتم و تیراندازی، قبل از دستگیری و تجاوز، قبل از اینکه جهنم را در خیابانهای تهران به پا کنند، قبل از اینکه جهان چشمهای بزرگ ندا را در لحظه ی پیش از مرگش دید...داشتم اخبار رویدادهای پس از انتخابات در ایران را میخواندم و در وبلاگ فردی آمریکایی به نام آ. سولیوان به این پیغام توئیتر برخوردم: کلمات دختری، دختری مثل خود من، دانشجویی مثل خود من که رویاها و خواسته هایی مثل من داشت، که تنها میخواست زندگی کند و نه اینکه فقط بقا یابد، که میخواست مثل کشور من آزاد باشد اما نمیتوانست.آن شب در کلماتش شجاعتی دیدم که هرگز نشناخته و ندیده بودم. شجاعتی که عادت داریم به "اسم های بزرگ" متصل کنیم، به قهرمانان، به چهره های گذشته از افسانه ها و نمادهای فرهنگمان. این بار این دختر ساده، دانشجویی مثل من، میتوانست چنین شجاعت و قدرت بیحد و حصری نشان دهد!من حرف های او را تقدیم تمام کسانی میکنم که هنوز ایستاده اند و برای آزادی میجنگند و همه چیز را در خطر گذاشته اند. به تمام پسران و دختران ایرانی تقدیم میکنم که رفته اند و به همان دختر بی نامی که هرگز اسمش را نخواهم دانست اما شبی از شب ها، پنج ماه پیش، زندگی ام را عوض کرد."من فردا به تظاهرات میروم. شاید خشونت به پا کنند. شاید از کسانی باشم که کشته میشوم. دارم موسیقی مورد علاقه ام را گوش میکنم. حتی میخوام با چند تا آهنگ برقصم. همیشه میخواستم ابروهای خیلی باریک داشته باشم. آره شاید فردا قبل از رفتن برم سالن آرایش! چند تا صحنه عالی فیلم هم هست که باید ببینم. باید سری هم به کتابخونه بزنم. ارزششو داره شعرهای فروغ و شاملو رو دوباره بخونم. باید تمام عکس های خانوادگیمو دوباره نگاه کنم. باید به دوستام زنگ بزنم و خداحافظی کنم. تنها چیزی که تو این دنیا دارم دو تا قفسه کتابه که به خانوادم گفتم به اونا میرسه. دو واحد مونده لیسانسمو بگیرم اما خیالم اصلا به اون نیست. ذهنم پر از آشوبه. این جملات اتفاقی رو برای نسل بعد نوشتم تا بدونند این جوری نبود که فقط احساسی و زیر فشار باشیم. تا بدونند هر کاری رو که میتونستیم کردیم که آینده بهتری برای اونا بسازیم. تا بدونند که پیشینیان ما به اعراب و مغول ها تسلیم شدند اما به استبداد، نه.این یادداشت برای کودکان فردا است" – وبلاگری ایرانی، با شجاعتی بیش از آنچه هیچ کدام از ما هرگز خواهیم دانست. 19 ژوئن 2009از آن شب به بعد، ایران، جوانانشان و مبارزه شما برای آزادی به قلب من آمده و اکنون بخشی از زندگی من است...اینجا در کشور من میتوانم آزادی داشته باشم بدون مبارزه و خون چرا که مردان و زنانی قبل از من برای آن جنگیدهاند و برایش جان سپردهاند. من با خواندن این پیغام میتوانم حرفتان بفهمم. برای همین است که شما را تنها نمیگذاریم تا زمانی که ایران آزاد شود، تا زمانی که این رژیم خونبار سرنگون شود.ما در کنارتان هستیم، ما با شما هستیم!با تمام عشق و حمایت،کریستینا آنونزیاتا (ایتالیا

1 comment:

  1. Christinia;

    Thank you so much for your kind letter. We love you and promise to over trow this brutal regime.
    we want to be part of the world and destroy walls of religion that separates human bing from each other by buildng bridges of love and caring for all. long live Iranian students. hamid

    ReplyDelete